اعتصام در تمام مراتب
در ادامهٔ بحث «انس با قرآن» (جلسۀ چهل و پنجم، 5 ذیالقعده 1434) به تبیین موضوع «اعتصام در تمام مراتب» میپردازیم.
در بحث استعاذه، به واژهی «اعتصام» رسیدیم و برخی آیات را در این باره مرور کردیم. قصد داریم در این جلسه، آیات دیگری را که به این موضوع پرداختهاند، بررسی کنیم.
"إنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الأسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیراً. إلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللهِ وَ أخْلَصُوا دینَهُمْ لِلَّهِ فَاُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللهُ الْمُؤْمِنینَ أجْراً عَظیماً."[1]
همانا منافقان در پستترین جایگاه [جهنم] هستند و هرگز برای آنان یاری نخواهی یافت. مگر آنان که توبه کردند و اصلاح نمودند و به خدا پناه بردند و دین خود را برای خدا خالص کردند. پس آنان با مؤمنین هستند و به زودی خداوند به مؤمنان، اجر بزرگی خواهد داد.
این درک اسفل، جایگاهی است که هرگز یاری و شفاعتی از موجود برتر به آن نمیرسد؛ و یاری ندادن، نه از طرف فاعل و شفاعتکننده، بلکه به دلیل حجاب قابل یا همان فرد منافق است، یعنی حجاب نفاق. زیرا خدا، یار همه است و لحظهای از آنها جدا نیست؛ اما یاری او به منافق نمیرسد؛ چون منافق، خودش نمیخواهد و اگر چه در زبان، یاری بخواهد، طلبش صادقانه نیست!
در واقع منافق، کسی است که میبیند، اما چشم میبندد؛ بر خلاف کافر که اصلاً نمیخواهد ببیند. اما همین منافقین میتوانند قبل از اینکه به درک اسفل برسند، در دنیا مسیرشان را برگردانند و درست بروند؛ زیرا آنچه فردا به هر کس میرسد، از همین دنیا پایهگذاری میشود که مزرعهی آخرت است.
حال، این منافقان، چه کسانی هستند؟
شاید فکر کنیم ما به عنوان مسلمان شیعه، در معرض خطر نفاق نیستیم. اما باید بدانیم از صدر اسلام، بودهاند شیعیانی که منافق شدهاند. پس نمیتوانیم بگوییم این آیه به ما ربطی ندارد! بلکه ما هم اگر با خود و خدا صادق نباشیم، یعنی طلبهای والایی داشته باشیم، اما به دلیل خودیها و دلبستگی به جاه و مقام و سایر جلوات دنیا، در راستای طلب خود حرکت نکنیم، در لبهی پرتگاه نفاق هستیم. پس ما نیز باید هر لحظه، در مقام توبهای باشیم که آیات فوق میفرماید.
در واقع نفاق، یکی از جلوات مستعاذٌمنه است و مستعاذٌبه میطلبد. این استعاذه هم نه فقط توبه، بلکه اصلاح، اعتصام و خالص کردن دین برای الله است. این اخلاص، آن است که تمام حجب ظلمانی و نورانی رفع شود و ریشهی خودی زایل گردد؛ وگرنه ترک گناهان و دفع رذایل بدون دفع خودی، مثل درختی است که شاخ و برگش ریخته، اما هنوز ریشه دارد و مستعد است که باز شاخ و برگ دهد!
"فَأمَّا الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدیهِمْ إلَیهِ صِراطاً مُسْتَقیماً."[2]
پس کسانی که به خدا ایمان آوردند و به او اعتصام ورزیدند، به زودی آنان را در رحمت و فضل خود داخل میکند و در راهی راست، به سوی خود هدایت مینماید.
در آیات قبل گفتیم منافق باید از نفاق به خدا پناه برد؛ اما مؤمن از چه باید پناه برد؟!
ایمان، مراتب دارد و لذا مؤمنین باید از مراتب پایین ایمان، به خدا پناه برند، تا به مراتب بالاتر برسند. صعود از مراتب پایین به مراتب برتر ایمان نیز نه فقط با عبادت، بلکه با علم و معرفت، حاصل میشود. پس مؤمن نیز باید همواره در حال استعاذه باشد و از ایمان توأم با جهل، به خدا پناه برد؛ یعنی مؤمن آگاه و بامعرفت شود و به ایمان قلبی و درجات بالاتر برسد.
"وَ جاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أبیكُمْ إبْراهیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَكُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ فَأقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلٰی وَ نِعْمَ النَّصیرُ."[3]
و در خدا جهاد کنید، چنانکه حقّ جهادش است؛ او شما را برگزیده و در دین بر شما رنج و حرجی ننهاده؛ [این] آیین پدرتان ابراهیم است؛ که او شما را از قبل و در این [قرآن] مسلمان نامیده؛ تا این رسول بر شما شاهد باشد و شما بر سایر خلق، شاهد باشید. پس نماز را به پا دارید و زکات دهید و به خدا اعتصام ورزید؛ او مولای شماست و مولا و یاوری نیکوست.
بنابراین نه تنها پیامبران الهی، برگزیدهی خدا هستند، بلکه خداوند تکتک انسانها را انتخاب کرده و همهی آنها در وجود خود، مظاهر الهی هستند. این آیه، ما را به جهاد میخواند؛ آن هم جهاد فی الله که هیچ رنگی از خود در آن نیست و در نتیجهی آن، فقط اسماء خدا ظهور میکند. سردمدار این بینش مجاهدانه، حضرت ابراهیم(علینبیّناوآلهوعلیهالسلام) بود؛ کسی که از همه چیز گذشته بود و حتی آتش نمرود را هم به آسانی پشت سر گذاشت.
خداوند میفرماید در دین، حرجی نیست؛ و راستی خدایی که رحمتش بر غضبش سبقت دارد، چگونه ممکن است دین را برای سختی ما قرار داده باشد؟! پس اگر سخت میبینیم، برای این است که از پایین، نگاه میکنیم و در پایین، کثرات، ما را درگیر خود میکنند. در حالی که اگر به معرفت برسیم و پایین را هم از بالا ببینیم، دینداری آسان میشود. از این رو اولین و مهمترین گام، این است که نگاه و بینش خود را توحیدی کنیم. در این صورت، فروعات و کثرات نیز مَرکب حرکت خواهند شد. اما اگر بدون معرفت، فقط به جزییات بچسبیم، هم برایمان سخت است و هم خطر انحراف و ظاهرگرایی دارد.
اگر از بالا ببینیم، طبق آیهی فوق، رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) شاهد و گواه بر ماست و ما شاهد بر بقیه، شاهد بر ژن و محیط و معاشر؛ لذا دستآویزمان فقط خداست و تنها به او اعتصام میورزیم. اما اگر از پایین ببینیم، میگوییم رسول که از دنیا رفته، چگونه میتواند شاهد ما باشد؟ بلکه شرایط و محیط و عمه و خاله و همسایه، شاهد ما هستند و لذا باید مراقب حرف و نظر آنها باشیم!
در حالی که اینها فقط وسیله و علل إعدادیاند و باید آنها را در طول ارادهی خدا ببینیم. اما اگر آنها را مستقل بدانیم، در درون، اسیر کثرات میشویم. در واقع نه باید آن اصل و ریشه را بدون فروعات و شاخ و برگ بگیریم، نه فروعات را بدون اصل و ریشه. ما وصل به ریشه ایم و مظهر او. راه درست، آن است که ریشه را ببینیم و با نظر به ریشه، شاخ و برگ را هم بگیریم؛ وگرنه چنانچه از ریشه برگردیم، هیچ چیز، ما را حفظ نمیکند!
"یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ ما لَكُمْ مِنَ اللهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ."[4]
روزی كه روی میگردانید، اما هیچ پناهی در برابر خداوند برایتان نیست؛ و هر كس را خدا گمراه سازد، هدایتكنندهای برای او نیست!
اگر از خدا فرار کنیم و او را نبینیم، اگر چه به ما روزی میدهد، اما دیگر هدایتش را نمیپذیریم و گمراه میشویم. در حالی که اگر از اول، او را ببینیم، بندهی خاضع و خاشع میشویم و به هر جا برسیم، خود را در مقابل خدا، زیبا و کامل نمیبینیم! لذا همواره سوز و درد فراق داریم و در شوق وصل اوییم.
[1]- سوره نساء، آیات 145 و 146.
[2]- سوره نساء، آیه 175.
[3]- سوره حج، آیه 78.
[4]- سوره غافر، آیه 33.
نظرات کاربران